زمان جاری : یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 - 11:13 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






ارسال پاسخ
تعداد بازدید 269
نویسنده پیام
eliman آفلاین

کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 133
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: TehraN
سن: 15
شناسه یاهو: reyhane.secret
تشکرها : 68
تشکر شده : 97
با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
خب من میگم دریا...

امضای کاربر : نمی دانم چرا انگار همه روزها دیروز است !
نمی دانم چرا اما انگار خیال من پر است از تو ....
یادت هست گفته بودی که می آیی ...!
اما از آن روز دیگر انگار فردا نمی آید !
انگار که سنگینی پلکهای من حتی ....
عقربکهای ساعت پیر کهنه اتاقم را هم سنگین کرده ..!
می آیی می دانم که می آیی ....
وقتی یک روز چشمهایم ...
دیگر طاقت سنگینی پلکهایم را نداشتند!
می دانم که می آیی ....
وقتی بیایی خواهی دید من هنوز منتظرت هستم ...!
نشان به آن نشان که ..
چشمهایم را برایت به در خواهم آویخت......!!


سه شنبه 03 مرداد 1391 - 12:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از eliman به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mandana & starlet &
mandana آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 103
عضویت: 31 /4 /1391
محل زندگی: جهنم
تشکرها : 113
تشکر شده : 27
پاسخ : 1 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
ماهی 

 اذون ؟

امضای کاربر : سیر شده ام از بس که از آدمها زخم خورده ام!
خدا خیرتان بدهد به من محبت دروغین تعارف نکنید.
مـــن سیـــــــرم . . .
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 12:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
eliman آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 133
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: TehraN
سن: 15
شناسه یاهو: reyhane.secret
تشکرها : 68
تشکر شده : 97
پاسخ : 2 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
افطار...
سحری؟

امضای کاربر : نمی دانم چرا انگار همه روزها دیروز است !
نمی دانم چرا اما انگار خیال من پر است از تو ....
یادت هست گفته بودی که می آیی ...!
اما از آن روز دیگر انگار فردا نمی آید !
انگار که سنگینی پلکهای من حتی ....
عقربکهای ساعت پیر کهنه اتاقم را هم سنگین کرده ..!
می آیی می دانم که می آیی ....
وقتی یک روز چشمهایم ...
دیگر طاقت سنگینی پلکهایم را نداشتند!
می دانم که می آیی ....
وقتی بیایی خواهی دید من هنوز منتظرت هستم ...!
نشان به آن نشان که ..
چشمهایم را برایت به در خواهم آویخت......!!


سه شنبه 03 مرداد 1391 - 12:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
 تشکر شده: 1 کاربر از eliman به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: starlet /
admin آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 120
عضویت: 31 /4 /1391
محل زندگی: Tehran
شناسه یاهو: pxlice
تشکرها : 27
تشکر شده : 63
پاسخ : 3 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
روزه...

تخم مرغ؟!

امضای کاربر :
بـــه قوانین احــــترام بگذاریـــد

از دادن پســــت اضافــه خودداری کنیـــــد


سه شنبه 03 مرداد 1391 - 12:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mandana آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 103
عضویت: 31 /4 /1391
محل زندگی: جهنم
تشکرها : 113
تشکر شده : 27
پاسخ : 4 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
جوجو

خروس ؟

امضای کاربر : سیر شده ام از بس که از آدمها زخم خورده ام!
خدا خیرتان بدهد به من محبت دروغین تعارف نکنید.
مـــن سیـــــــرم . . .
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 12:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
admin آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 120
عضویت: 31 /4 /1391
محل زندگی: Tehran
شناسه یاهو: pxlice
تشکرها : 27
تشکر شده : 63
پاسخ : 5 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
قو قولی قوقو


ماشین؟

امضای کاربر :
بـــه قوانین احــــترام بگذاریـــد

از دادن پســــت اضافــه خودداری کنیـــــد


سه شنبه 03 مرداد 1391 - 13:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
eliman آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 133
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: TehraN
سن: 15
شناسه یاهو: reyhane.secret
تشکرها : 68
تشکر شده : 97
پاسخ : 6 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
ندارمش
خونه؟؟؟؟؟؟

امضای کاربر : نمی دانم چرا انگار همه روزها دیروز است !
نمی دانم چرا اما انگار خیال من پر است از تو ....
یادت هست گفته بودی که می آیی ...!
اما از آن روز دیگر انگار فردا نمی آید !
انگار که سنگینی پلکهای من حتی ....
عقربکهای ساعت پیر کهنه اتاقم را هم سنگین کرده ..!
می آیی می دانم که می آیی ....
وقتی یک روز چشمهایم ...
دیگر طاقت سنگینی پلکهایم را نداشتند!
می دانم که می آیی ....
وقتی بیایی خواهی دید من هنوز منتظرت هستم ...!
نشان به آن نشان که ..
چشمهایم را برایت به در خواهم آویخت......!!


سه شنبه 03 مرداد 1391 - 13:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
 تشکر شده: 1 کاربر از eliman به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: starlet /
mandana آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 103
عضویت: 31 /4 /1391
محل زندگی: جهنم
تشکرها : 113
تشکر شده : 27
پاسخ : 7 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
تصادف .

 عروسک ؟

امضای کاربر : سیر شده ام از بس که از آدمها زخم خورده ام!
خدا خیرتان بدهد به من محبت دروغین تعارف نکنید.
مـــن سیـــــــرم . . .
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 13:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
eliman آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 133
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: TehraN
سن: 15
شناسه یاهو: reyhane.secret
تشکرها : 68
تشکر شده : 97
پاسخ : 8 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
دارم به مقدار زیاد..
تنهایی؟

امضای کاربر : نمی دانم چرا انگار همه روزها دیروز است !
نمی دانم چرا اما انگار خیال من پر است از تو ....
یادت هست گفته بودی که می آیی ...!
اما از آن روز دیگر انگار فردا نمی آید !
انگار که سنگینی پلکهای من حتی ....
عقربکهای ساعت پیر کهنه اتاقم را هم سنگین کرده ..!
می آیی می دانم که می آیی ....
وقتی یک روز چشمهایم ...
دیگر طاقت سنگینی پلکهایم را نداشتند!
می دانم که می آیی ....
وقتی بیایی خواهی دید من هنوز منتظرت هستم ...!
نشان به آن نشان که ..
چشمهایم را برایت به در خواهم آویخت......!!


سه شنبه 03 مرداد 1391 - 13:08
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
 تشکر شده: 1 کاربر از eliman به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: starlet /
starlet آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 132
عضویت: 2 /5 /1391
محل زندگی: TEHRAN
سن: 15
شناسه یاهو: mirage0098
تشکرها : 73
تشکر شده : 96
پاسخ : 9 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
تجربه نکردنش..
مرگ؟

امضای کاربر : زندگي يعني بازي.
سه ، دو ، يک … سوت داور............ بازي شروع شد.... دويدي ، دست و پا زدي ، غرق شدي ، دل شکستي ، عاشق شدي ، بي رحم شدي ، مهربان شدي… بچه بودي ، بزرگ شدي ، پير شدي سوت داور......................
بازي تمام شد...
زندگي را باختي اشکاتو پاک کن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشه باز مي شه زندگي رو ساخت....
سه شنبه 03 مرداد 1391 - 23:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
goooodgirl آفلاین


کاربر فعال کلـــفا
ارسال‌ها : 62
عضویت: 3 /5 /1391
محل زندگی: تهران
سن: 16
تشکرها : 4
تشکر شده : 6
پاسخ : 10 RE با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟
ترس
اینترنت

امضای کاربر : تو کجایی سهراب؟؟؟
آب را گل کردند
چشم هارا بستند
و چه با دل کردند
وای سهراب کجایی آخر؟؟؟؟؟
زخمها بر د عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند
تو کجایی سهراب؟؟؟؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند
همه جا سایه ی دیوار زدند
وای سهراب دلم را کشتند......
چهارشنبه 04 مرداد 1391 - 01:02
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | با کلمه قبلی یاد چی می افتی؟ ؟؟؟ | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS